نویسنده
HaMed, در تاریخ تیر ۳۰ام, ۱۳۹۱ در دسته
داستان هاي كوتاه
صندلی ها ی پر ,صندلی های خالی ,آنها می نوشند و می اندیشند ,آنها می نوشند و صحبت می کنند. اما جایگاه های خالی انتظار شب را کم کم دارند اجابت می کنند , آنها باید بروند ,آنها می روند به خانه …
اما ونگوگ با نور تاریک شب زیر سقف آسمان , تنها نقاشی می کشد. زیرا که خانه ی ونگوگ نقاشی است .
